همیشه اقلیت به اکثریت حکومت میکنه و اکثریت در تکاپوی به بند کشیدن اقلیته ؛
درست مثل ضربان ِ قلب اون که میخواد نگاه ِ سرد اون یکی رو به بند بکشه!؛
و سردی ِ نگاهِ اون یکی که چنبره زده انگار بر تپش های قلب اون!.
بعدنوشت :اگه میخوای به بازی گرفته شی خب ادامه بده همینطور
گفتم : فقط دماقش چند میکرو متر از دماقت کشیده تر بود.
گفت: چند میکرومتر؟! چطور اندازه شو گرفتی؟
گفتم: جزء به جزءِ همین تفاوت هاست که دلبری هارو رقم میزنه.
روایت اول :
۱۶-۱۷ ساله میزنه ردیف جلویی نشسته. سعی داره خسته و غمگین وانمود کنه هر چند وقت برمیگرده و پشت سرشو برانداز میکنه هیچ توجهی نمیکنم؛ برمیگرده میگه که: به من زل نزن!!
روایت دوم :
۴-۵ سالش بیشتر نیست داره به تَهش میرسه؛ ته چیپسش؛ بهش زل زده بودم. چیپسش تموم شد؛ مردمک چشمش و به سمت من میچرخونه؛ فقط چند لحظه طول میکشه که مردمکشو چند درجه ی ناچیز به سمت دیگه منحرف کنه. فقط همین.
بعد نوشت: تفاوت دنیاها گاهی فقط همین چند درجه ی ناچیز ِ چرخش ِ مردمک ِ
وصیت میکنم پس از مرگم خورشید را در تابوتم قرار دهید ؛
تا از آن پس پشت هیچ ابری نماند.