یه ترس اینه که بری ته کلاس بشینی وقتی درساتو نخوندی؛
یه ترس هم از ریختن یه نگاه توی چشمات حاصل میشه یه نگاه که از دو گوی بلورین که توی دو تا گودی روی یه شی ء گرد جا گرفته حاصل میشه !.
اخلاق من به این بسته نیس که دلم بسوزه واسه کودک گل فروش و یه شاخه گل بخرم ازش ؛
اخلاق من به این بستس که به موقع سر کلاسم حاضر شم؛
اخلاق من به این بستس که جلوی تابلوی توقف ممنوع پارک نکنم؛
یه ماهی سرخ شده خوردم بوی دریا میداد
میگن آدما با داشته هاشون رشد میکنن با نداشته هاشون زندگی؛
بزرگترین نداشته من «وجودمه»؛
یعنی من با وجودم زندگی میکنم؟
من بی وجودم زندگی میکنم.